مى گويند اگر امام حسين(عليه السلام) پيروز شد، پس چرا جشن نمى گيريم؟ چرا گريه مى كنيم؟

آيا اين همه گريه در برابر آن پيروزى بزرگ شايسته است؟

آنها كه اين ايراد را مطرح مى كنند، «فلسفه عزادارى» را نمى دانند و آن را با گريه هاى ذليلانه اشتباه مى كنند.

«گريه» و جريان قطره هاى اشك از «چشم» كه دريچه قلب آدمى است، چهارگونه است:

 

آنچه در درون سينه انسان جاى دارد «قلب» است نه «سنگ»! و اين قلب كه ترسيم كننده امواج عواطف انسانى است، به هنگام مشاهده منظره كودك يتيمى كه در آغوش مادر در يك شب سرد زمستانى، از فراق پدر، جان مى دهد به لرزه در مى آيد و با سرازير كردن سيلاب اشك، خطوط اين امواج را در صفحه صورت ترسيم كرده و نشان مى دهد كه قلبى زنده و سرشار از عواطف مردمى است.

آيا اگر با شنيدن حادثه جان سپردن يك طفل شيرخوار در آغوش پدر، و دست و پا زدن در ميان سيلاب خون، در حادثه كربلا، قلبى بتپد، و شراره هاى آتشين خود را به صورت قطره هاى اشك به خارج پرتاب كند، نشانه ضعف و ناتوانى است، يا دليل بر بيدارى آن قلب پر احساس؟!

 

3. گريه پيوند هدف

گاهى قطره هاى اشك پيام آور هدفهاست; آنها كه مى خواهند بگويند با مرام امام حسين(عليه السلام) همراه و با هدف او هماهنگ و پيرو مكتب او هستند; ممكن است اين كار را با دادن شعارهاى آتشين و يا با سرودن اشعار و حماسه ها ابراز دارند; امّا گاهى ممكن است آنها ساختگى باشد; ولى كسى كه با شنيدن اين حادثه جانسوز قطره اشكى از درون دل، بيرون مى فرستد، صادقانه تر اين حقيقت را بيان مى كند. اين قطره اشك، اعلان وفادارى به اهداف مقدّس ياران امام حسين(عليه السلام) و پيوند دل و جان با آنها و اعلان جنگ با بت پرستى، ظلم و ستم و اعلان بيزارى از آلودگيهاست. آيا اين نوع گريه بدون آشنايى به اهداف پاك او ممكن است؟

4. گريه ذلّت و شكست

اين نوع گريه، گريه افراد ضعيف و ناتوانى است كه از رسيدن به اهداف خود وامانده اند و روح و شهامتى براى پيشرفت در خود نمى بينند; مى نشينند و عاجزانه گريه سر مى دهند.

هرگز براى امام حسين(عليه السلام) چنين گريه اى مكن كه او از اين گريه بيزار و متنفّر است; اگر گريه مى كنى، گريه شوق، عاطفه، و پيوند هدف باشد.

ولى مهم تر از سوگوارى، آشنايى با مكتب امام حسين(عليه السلام)و ياران او، و پيوستگى عملى با اهداف آن بزرگوار و پاك بودن و پاك زيستن و درست انديشيدن و عمل كردن است.

مهدى دربانى